کد مطلب:228348 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:366

بن نفس
موضوع نفس، همواره ذهن متفكران و اندیشه ورزان را به خود مشغول داشته است، پایه دروس اخلاق و حكمت در قدیم علم النفس بوده و بعد هم علمای زیادی، عرضه كننده طرحها و نظریه های اخلاقی و تربیتی دینی خاصی بوده اند و هر كدام بر پایه های نظری علم النفس و...، ساختمان عقیدتی و اخلاقی خود را بنا می ساختند.

امروزه هم، روانشناسی در شعبه های مختلف خود و با همه ی خدماتی كه به علوم دیگر و یا به حیطه های كاربردی جامعه عرضه می كند قطعا براساس یك نظریه معین از انسان شناسی خاصی است كه مورد نظر آن روانشناس بوده است، به هر حال مثل همیشه تاریخ این پهنه اندیشه ساز هم از وجود تجار سود طلب بدور نبوده و در مسیر كید كیسه دوزان زرطلب هم آسیب هایی دیده است.

اما به هر حال پاسخ سؤال نفس چیست؟ همچنان به عنوان یك سؤال اساسی - پایه ای - بنیادی برای هر اهل مطالعه بجا مانده است.

در اینجا ذهن همه طالبان حوزوی و دانشگاهی و مدرسین اخلاق را به این روایت از حضرت محمد بن علی الباقر علیهم السلام جلب می كنم. با تذكر به اینكه این كلام، حق اول و آخر است و غیر از آن با این حق فاصله دارد و الباقی اندیشه ها نیز بهتر است در جهت جدال و منازعه و یا بالا و پایین كردن و یا چون و چرا كردن و آن هم به نام تفكر مجاز قدم برندارند، بلكه



[ صفحه 246]



در جهت معین كردن مصداق های متعدد این نظریه الهی و در جهت تحقق و توسعه این نظریه كه جزء اعتقادات اساسی شیعه است، قدم بردارند.

الحمد لله در روی زمین كم نیستند مصادیق جزئی و كلی این روایت كه از جانب مظهر علم حقیقی الله حضرت باقر العلوم بر ما شیعیان مشكوف شده است.

حبیب سجستانی گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام فرمودند: همانا خدای عزوجل چون ذریه آدم را از پشتش خارج ساخت تا از آنها برای ربوبیت خود و نبوت هر پیغمبری پیمان گیرد، نخستین كسی كه درباره پیغمبری او از انبیاء پیمان گرفت، حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله بود، سپس خدای عزوجل به آدم علیه السلام فرمود: بنگر تا چه می بینی. آدم علیه السلام به ذریه خود كه چون موران بودند، نگریست، دید آسمان را پر كرده اند. حضرت آدم عرض كرد پروردگارا! چه ذریه ی زیادی دارم! اینها را برای چه خلق فرمودی؟ و از پیمان گرفتنشان چه منظور داری؟

خدای عزوجل فرمودند: تا مرا عبادت كنند و چیزی را شریك من نسازند و به پیغمبران من ایمان آورند و از آنها پیروی كنند.

حضرت آدم عرض كرد: پروردگارا، چرا بعضی از اینها را بزرگتر از بعضی دیگر می بینم؟ و چرا برخی نور زیادی دارند و برخی نور كم، و برخی بی نورند؟

خداوند عزوجل فرمودند: ایشان را اینگونه آفریدم تا در تمام حالات امتحانشان كنم.

حضرت آدم عرض كرد: پروردگارا به من اجازه می دهی سخنی بگویم؟



[ صفحه 247]



خداوند عزوجل فرمود: سخن بگوی، كه روح تو از روح من است. یعنی از روحی است كه من آفریده ام و به خود نسبت داده ام. و طبیعتت برخلاف هستی من است، یعنی خلقت جسمانی و بدنی تو با عوارض و طبایعش برخلاف عالم مجردات است.

حضرت آدم عرض كرد: ای كاش همه آنها را یكسان و یك اندازه می آفریدی كه دارای یك طبیعت و یك خلقت می بودند، و رنگها و عمرهای شان یك نواخت می بود، و از لحاظ ارزاق برابر می بودند، تا برخی بر برخی دیگر ستم نمی كردند و هیچگونه حسد و كینه و اختلاف در میان ایشان پیدا نمی شد.

خدای عزوجل فرمود: ای آدم به وسیله روحی از من سخن گفتی و به سستی و زمین گیری طبیعت جسمانی خود، خودت را به زحمت انداختی، درباره چیزی كه به آن علم نداری؛ یعنی اصل نیروی نطق و بیان تو به وسیله روحی است كه من به تو داده ام و آن خیر و نیك و صلاح است، ولی مضمون و محتوای سخن تو كه عقیده به تساوی و برابری ذریه و نسل تو می باشد، مقتضای اوهام و خیالاتی است كه از قوای جسمانی تو سرچشمه می گیرد، از این رو برخلاف حكمت و مصلحت است.

من خالق دانا هستم، از روی دانایی ام خلقت آنها را متفاوت و مختلف یكدیگر ساختم.

به سبب مشیت خود در میان آنها فرمانروایی كنم و به سوی تدبیر و تقدیر من می گرایند، خلقت من دگرگونی نپذیرد، همانا من جن و انس را آفریدم تا مرا عبادت كنند.



[ صفحه 248]



من بهشت را آفریدم برای كسی كه مرا اطاعت و عبادت كند، و از پیغمبرانم پیروی نماید و باك ندارم.

و من دوزخ را آفریدم برای كسی كه به من كافر شود و مرا نافرمانی كند و از پیغمبرانم متابعت نكند و باك ندارم.

و تو را ای آدم و ذریه ی تو را آفریدم، بدون اینكه احتیاجی به شما داشته باشم، بلكه تو را و آنها را آفریدم تا آزمایشتان كنم كه كدامین شما در زندگی و پیش از مرگ تان نیكوكردار هستند.

از این جهت (امتحان) من دنیا و آخرت و زندگی و مرگ و اطاعت و معصیت و بهشت و دوزخ را آفریدم و در تقدیر و تدبیر خود اینگونه اراده كردم، و به علم نافذی كه نسبت به آنها دارم میان صورت ها و پیكرها و رنگها و عمرها و روزی ها و اطاعت و معصیت هاشان تفاوت و اختلاف انداختم، آنها را به شقی و سعید و بینا و كور كوتاه و بلند با جمال و پست، دانا و نادان، توانگر و مستمند، فرمانبر و نافرمان، سالم و بیمار، زمین گیر و بی آفت تقسیم نمودم، تا هر كس را به قدر استعدادش تكلیف كنم و به قدر اطاعتش پاداش دهم و گروهی مشاغل سخت و مشكل را عهده دار شوند و نوع انسان باقی ماند و تا سالم به بیمار بنگرد و مرا به سبب عافیتش شكر گزارد و بیمار به سالم بنگرد و دعا كند و از من بخواهد تا او را عافیت بخشم، و بر بلای من صبر كند تا از عطای جزیل خود به او ثواب دهم، و توانگر به فقیر بنگرد و سپاس و شكر من بجا آورد و فقیر به توانگر بنگرد و دعا كند و از من بخواهد و مؤمن به كافر بنگرد و برای آنكه هدایتش كرده ام مرا سپاسگزاری كند.



[ صفحه 249]



از این جهت آنها را آفریدم تا در خوشی و ناخوشی و عافیت و گرفتاری و عطا و نعمت ها آنها را آزمایش كنم.

من خداوند مالك توانا هستم، من حق دارم همه آنچه را مقدر كرده ام، طبق تدبیرم مجری سازم، و حق دارم آنچه را خواهم به نحوی كه خواهم، تغییر دهم و بعضی از آنچه را كه مؤخر داشته ام، مقدم دارم و برخی را كه مقدم داشته ام، مؤخر كنم، منم خدایی كمه هر چه اراده كنم انجام دهم و از آنچه كنم بازخواست نشوم، و من مخلوقم را از آنچه كنند بازخواست نمایم. [1] .



[ صفحه 252]




[1] اصول كافي - ج 3 - صفحه 13 - روايت 2.